هر روز اول هفته زنگ ساعت ها در سراسر جهان در ساعات ? و ? و نیم و ? به صدا در می آید. مردم بی حال و خواب آلود زنگ ساعت را قطع می کنند، و برای 5 دقیقه خواب بیشتر چونه می زنند. آنها تا آخرین لحظه بلند نمی شوند، سپس به سرعت دوش می گیرند و صبحانه ی خود را با عجله می خورند و یا به کل، قید صبحانه را می زنند و در مسیر رفتن به سر کار در بین راه از یک مغازه چیزی برای خوردن تهیه می کنند.
ما می دانیم که ??% از افراد، سر کاری می روند که از آن راضی نیستند، یا حتا از آن نفرت دارند و ?/??% از آنها فکر می کنند که باید پول بیشتری کسب کنند. اغلب آنها تا سر حدّ بیهوشی کار می کنند و بعد به خانه می آیند و با دیدن کُمدی های احمقانه ی تلویزیون وقت خود را می گذرانند تا وقت خوابشان فرا برسد. این برنامه تا صبح پنجشنبه ادامه دارد و عجب روز کش داری؛ شاید به خاطر همین است که معمولا پنجشنبه ها نصف روز کار می کنند! و خدا را شکر که فردا جمعه است و می شود تا لنگ ظهر خوابید.
پس دیگر لازم نیست ساعت را کوک کنیم!
( راستی می دونید احمقانه ترین اختراع بشر چیه؟ ساعت زنگ دار! آدم زمانی باید از خواب بیدار بشه که خوابش تموم شده باشه! )
تا به خودمان می آییم شنبه ساعت ? صبح است و دستهای زیادی صدای ساعتها را خفه می کنند و این روند همین طور ادامه دارد تا سر برج! و شما می دانید که این به چه معناست؛ روز دستمزد است. بنابراین وقتی می روند و چندر غاز از رئیس شان دریافت می کنند، برای چند لحظه ی مختصر احساس می کنند که پولدار شده اند. ولی خب! شما خوب می دانید که این پول، مال آنها نیست. چون کلی بدهی دارند که موعد پرداختش سر آمده، قسط لوازم منزل، شهریه بچه ها، پول قبض آب، برق، گاز، تلفن، موبایل و از همه مهمتر اجاره خانه هم هست. به همه ی اینها باید مالیات و کسورات دولتی و بیمه را هم اضافه کنیم!! این پول، حتا قبل از اینکه به دست آمده باشد، خرج شده است.
اما بهتر است بدانید چرا این اتفاق ها برای مردم می افتد؟
خیلی ساده است؛ برای ثروتمند شدن دو راز بزرگ وجود دارد:
راز اول این است که شما باید رئیس خودتان باشید. شما با کار کردن برای بقیه نمی توانید پولدار شوید. بگذارید حقیقتی را به شما بگویم: اصلا مهم نیست که چقدر رئیس شما آدم خوبی است؛ اصلا مهم نیست که چقدر رئیس شما، دوستتان دارد و یا می خواهد به شما کمک کند. حقیقت این است که آنها باید شما را به صورت عمده خریداری کنند و به صورت خرده فروشی، بفروشند؛ در غیر این صورت در دنیای تجارت دوام نخواهند آورد.
راز دوم این است که شما باید بتوانید مفهوم به کار گیری اهرم را درک کنید چرا که شما الان حتا اگر رئیس هم باشید دارید از مبادله ی زمان در برابر پول استفاده می کنید. این راه، بدترین استراتژی درآمدزایی است. هرچند حدود ?? % از جمعیت ما از آن بهره می برند مانند پزشکان، وکلا، حسابداران، کارگران و.... این استراتژی، یک اشکال ذاتی دارد: اشباع.
زمان شما محدود است. یعنی یک ساعت از زمانتان را هر قدر هم که گران بفروشید باز هم درآمدتان محدود است چون تعداد ساعاتتان در یک روز محدود است. اگر فردی با استفاده از این استراتژی بخواهد به هر درجه ای از ثروت برسد، باید بداند که این به قیمت یک عمر تمام خواهد شد. یعنی عمر خود را صرف کسب ثروت کرده است.
خب بیایید راه حلی برای این مسئله بیابیم. آیا می دانید اگر هم اکنون ??? میلیون تومان داشتید، می توانستید به هر بانکی در کشور بروید و در یک آن از نرخ بهره حداقل ?% بهره مند شوید؟ یعنی ?? میلیون تومان در سال و به عبارت دیگر ? میلیون تومان در ماه.
ظاهراً درآمد بدی نیست. امّا هنوز در اینجا یک نکته ی آموزنده وجود دارد. این درآمد ? میلیون تومانی بدون توجّه به اینکه شما منّت رئیس بانک را بکشید یا نه، هر ماه بی هیچ زحمتی به دست شما می رسد. در واقع، تنها کاری که باید بکنید این است که ??? میلیون تومان گیر بیاورید و آن را یک راست به بانکدار مهربان شهرتان تقدیم کنید!
اما اشکالش اینجاست که اگر شما آن ??? میلیون را نداشته باشید، ظاهراً باید باز هم با همین زندگی امروزتان کنار بیایید و به بازی زمان در برابر پول ادامه دهید. درصد بسیار کمی از مردم می توانند از این استراتژی استفاده کنند زیرا آنها پول اضافی ندارند تا سرمایه گذاری کنند. این روش، مناسب ستارگان سینما و بازیکنان حرفه ای فوتبال و... است.
پس تا اینجا دیدیم که برای کسب درآمد یا باید زمان خود را اهرم کنیم و یا پول خود را.
اما راه سومی نیز وجود دارد که در حقیقت راه نجات شما و دستیابی به آزادی مالی و زمانی است!
واما سومین اهرم برای کسب پول: شما باید از خودتان به شکل اهرم استفاده کنید.
جی. پُل. گری که یکی از ثروتمند ترین انسانهای دنیا بوده است، می گوید: من ترجیح می دهم سودم را از ?% تلاش ??? نفر به دست بیاورم تا ???% تلاش خودم. پس برای اولین بار در دنیای تجارت، شما سودتان را از موفقیت دیگران به دست می آورید نه از راه رقابت با آنها.
با بهره گیری از "اهرم" می توان از زندگی سگی – یعنی دویدن برای رئیس، که در واقع مالک و صاحب ماست – نجات یافت.
آری! آینده به چهره ی شما خیره شده..
بازدید دیروز: 28
کل بازدید :115528